قرار بود
پاسیو خانه پر از گل شود
همان جایی که همیشه دلت گیر گلدان گل بود
همان جایی که عهد بستی
حسن یوسف ها هم عهدت را شنیدن
با من بگو کجای دنیایی..
حسن یوسف عاشق می شوند
به رسم تو
آدمها همیشه نیاز دارند به یک آدم دیگر
به یک دوست
به یک رفیق جان دل
تا ته خیابان بدوند
یا
در کافه ای قهوه بخورند
اصلا نه به رسم ما ایرانی
چای با نبات زعفرانی
با استکانهای کمر باریک
چقدر می چسبد
می گویم چطور می شود حسن یوسف را عاشق کنی
گلدان گلت را آماده کن..
آوین نوشت #