
» برنده می شوی رفیق جان
رفیق ،جان دلم
قرار بود برایت بنویسم از هزار رنگ یا هزار قلمی که نوشته نشده
یادت هست
گفتم ترسیدم شک کردم برای راههایی که باید می رفتم با خودم حساب و کتاب می کردم برای برنده شدن یا بازنده شدن ...اما تو جور دیگر نگاه کن ،قوی باش نه تنهایی نه هیچ کس، نه هیچ مانعی برای بدست آوردن آنچه می جنگی نا امید کند و تو را همین سختیها و غم ها بزرگ می کند
هر کاری شروعی می خواهد ترس از شکست ها آدم را ضعیف می کند
قرار بود هر بار که ترسیدی ،هر بار نگران شدی
خلوت کنی همان جایی که ارامشش بی حد است
وقتی حساب و کتاب کردی با خودت
وقتی برای ارزش های یک زندگی جنگیدی
جان دلم
من برنده می شوم
تو هم برنده می شوی
برایت کارهایت هزار رنگ درست کن
آغاز کن نترس
هر کاری که می توانی از اتاقت
از خانه ات
از همان صفحه ات شروع کنی
پیروز می شوی
روزی رویاهایت ،واقعیت پیدا می کند
رویا ها و آرزوهایی که روزها و شبهای برایش تلاش کردی ....
آوین نوشت #